درک تفاوت کلیدی بین رهبری و مدیریت
چند سال پیش، رهبران، کارآفرینان و نوآوران شرکتهایی را ایجاد کردند، درحالیکه مدیران برای اجرای عملیات خود استخدام شدند. اما امروزه متوجه خواهید شد که سیستم آموزشی ما بیشتر به سمت آموزش مدیریت بازرگانی طراحی شده است. همچنین، یک تغییر ادراکی وجود دارد که هر دو مدیریت و رهبری را یکسان در نظر میگیرد که یک واقعیت صرف نیست؛ بنابراین، در این مقاله، تفاوتهای بین رهبری و مدیریت را عمیقاً بررسی خواهیم کرد.
رهبری چیست؟
رهبری ایجاد تغییرات مثبت و غیر فزاینده از طریق برنامهریزی دقیق، چشمانداز و استراتژی است. توانمندسازی نیروی کار و تصمیمگیری انطباقی نیز به ویژگیهای حیاتی رهبری اضافه میشود. اغلب، افراد رهبری را با موقعیت خود در یک سازمان مرتبط میکنند. اما رهبری هیچ ارتباطی با عناوین، مدیریت یا برنامههای شخصی فرد ندارد. همچنین به ویژگیهای شخصیتی مانند دید بهتر یا شخصیت کاریزماتیک محدود نمیشود.
این مسئله از نفوذ اجتماعی ناشی می شود و برای دستیابی به نتایج موردنظر به نیروی انسانی نیاز دارد. رهبر کسی است که همیشه ابتکار عمل را به دست میگیرد و تلاش زیادی برای تحقق چشمانداز شرکت میکند. این تنها دلیلی است که اطرافیان آنها را دنبال میکنند.
مدیریت چیست؟
مدیریت در مورد انجام وظایف از پیش برنامهریزیشده به طور منظم با کمک زیردستان است. یک مدیر به طور کامل مسئول انجام چهار وظیفه مهم مدیریت است: برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل. مدیران تنها زمانی میتوانند رهبر شوند که مسئولیتهای رهبری را بهاندازه کافی انجام دهند، از جمله برقراری ارتباط خوب، ارائه راهنمایی و تشویق کارکنان به ارتقاء سطح بالاتری از بهرهوری.
اما متأسفانه همه مدیران نمیتوانند به آن دست یابند. مسئولیتهای مدیریتی اغلب در شرح شغل مشخص میشوند و زیردستان به دلیل عنوان یا طبقهبندی حرفهای از آنها پیروی میکنند. تمرکز اصلی یک مدیر بر تحقق اهداف سازمانی است. آنها اغلب چیزهای دیگری را در نظر نمیگیرند. با این عنوان، اقتدار و امتیاز ارتقا، استخدام یا پاداش کارکنان بر اساس عملکرد و رفتار آنها همراه است.
تفاوت بین رهبری و مدیریت
نقش مدیریت کنترل یک گروه یا گروهی از افراد بهمنظور دستیابی به یک هدف مشخص است. رهبری توانایی یک فرد برای تأثیرگذاری، ایجاد انگیزه و توانمندسازی دیگران برای مشارکت در موفقیت سازمان است.
مدیریت مسئول کنترل یک سازمان، یک گروه یا مجموعهای از نهادها برای دستیابی به یک هدف خاص است. مدیریت به این معنی است که اطمینان حاصل شود که عملیات روزانه مطابق انتظار انجام میشود. یک رهبر بهمنظور تعیین جهت، الهام بخشیدن و ایجاد انگیزه در تیم خود با یکدیگر ارتباط برقرار میکند.
رهبری نیازمند چشماندازی برای هدایت تغییر است. درحالیکه مدیران بر دستیابی به اهداف سازمانی از طریق اجرای فرایندها مانند بودجهبندی، ساختار سازمانی و کارکنان تمرکز میکنند، رهبران بیشتر به فکر آینده و استفاده از فرصتها هستند.
میتوان همزمان مدیر و رهبر بود. اما بهخاطر داشته باشید که فقط به این دلیل که یک نفر یک رهبر عالی است به این معنی نیست که یک مدیر عالی خواهد بود یا برعکس؛ بنابراین، چه عواملی این دو نقش را متمایز میکند؟
1. تفاوت در دیدگاه
رهبران بهعنوان رؤیاپرداز در نظر گرفته میشوند. آنها مسیرهایی را برای افزایش رشد سازمانی تعیین میکنند. آنها همیشه بررسی میکنند که سازمانشان کجاست، کجا میخواهند بروند و چگونه میتوانند با مشارکت تیم به آنجا برسند.
در مقایسه، مدیران برای دستیابی به اهداف سازمانی با اجرای فرایندهایی مانند بودجهریزی، ساختار سازمانی و نیروی انسانی اقدام میکنند. چشمانداز مدیران به استراتژیهای اجرا، برنامهریزی و سازماندهی وظایف برای دستیابی به اهداف تعیین شده توسط رهبران محدود میشود. بااینحال، هر دوی این نقشها در زمینه محیطهای تجاری به یک اندازه مهم هستند و نیاز به تلاشهای انجمنی دارند.
2. سازماندهی در مقابل همسویی
مدیران با استفاده از فعالیتهای هماهنگ و فرایندهای تاکتیکی به اهداف خود دست مییابند. آنها اهداف طولانیمدت را به بخشهای کوچک تقسیم میکنند و منابع موجود را برای رسیدن به نتیجه مطلوب سازماندهی میکنند.
از سوی دیگر، رهبران بیشتر به چگونگی همسویی و تأثیرگذاری بر مردم اهمیت میدهند تا اینکه چگونه کار را به آنها واگذار کنند. آنها با کمک به افراد در تجسم عملکرد خود در یک زمینه گستردهتر و امکان رشد آتی که تلاشهای آنها ممکن است ایجاد کند به این امر دست مییابند.
3. تفاوت در سؤالات
یک رهبر میپرسد چه چیزی و چرا، درحالیکه یک مدیر روی سؤالات چگونگی و زمان تمرکز میکند. برای اجرای عدالت در مورد وظایف خود بهعنوان یک رهبر، ممکن است اقتدار برای تغییر تصمیماتی که ممکن است به نفع تیم نباشد را زیر سؤال برده و به چالش بکشد. اگر بنگاهی مانعی برای خود داشته باشد، یک رهبر است که باید قدم برداشته و بپرسد، ما از این موضوع چه آموختیم؟ و چرا این اتفاق افتاده است؟
از سوی دیگر، مدیران ملزم به ارزیابی و تحلیل شکستها نیستند. شرح شغل آنها بر پرسیدن چگونگی و زمان تأکید دارد که به آنها در اطمینان از اجرای صحیح برنامهها کمک میکند. آنها ترجیح میدهند وضعیت موجود را بپذیرند و هیچ تلاشی برای تغییر آن نمیکنند.
4. موقعیت در مقابل کیفیت
مدیر نقشی است که اغلب به یک شغل خاص در ساختار سازمان اشاره دارد، درحالیکه واژه رهبر تعریف مبهمتری دارد. رهبری در نتیجه اقدامات شما ظاهر میشود. اگر بهگونهای رفتار کنید که دیگران را تشویق کنید تا بهترین کار را انجام دهند، رهبر هستید. فرقی نمیکند عنوان یا موقعیت شما چیست. از سوی دیگر، مدیر یک عنوان شغلی است که با مجموعهای ثابت از مسئولیتها همراه است.
شباهتهای بین رهبری و مدیریت چیست؟
راههای زیادی وجود دارد که تفاوت بین رهبری و مدیریت را با هم مقایسه میکنند. هر دو نیاز به تعیین اهداف، ارائه استراتژیهایی برای رسیدن به آن و پیگیری توسعه دارند. هر دو برای موفقیت خواستار همکاری با دیگران، ارتباط مؤثر، تصمیمگیری، حل مسئله، تفکر استراتژیک و مسئولیتپذیری هستند. مدیران و رهبران مسئول جمعآوری دادهها، سنجش گزینهها و تصمیمگیریهایی هستند که به نفع تیم یا شرکت آنها باشد. علاوه بر این، آنها باید مسئولیت اعمال خود را بپذیرند و در مورد آنها صادق باشند. بهطورکلی، رهبری و مدیریت مؤثر مستلزم ترکیبی از این مهارتها است، زیرا آنها ویژگیهای اساسی زیادی دارند.
چگونه میتوان میزان مؤثربودن رهبری را اندازهگیری کرد؟
باتوجهبه اینکه این رهبری معین یک مفهوم فردی و چندوجهی است، اندازهگیری رهبری موفق میتواند چالشبرانگیز باشد. ارزیابی مشارکت کارکنان، نرخ جابهجایی و معیارهای عملکرد چند روش معمولی برای سنجش رهبری مؤثر هستند. رهبران مؤثر در ایجاد یک جو کاری مثبت و ایجاد روابط قابلاعتماد با تیم خود ماهر هستند که منجر به سطوح بالای تعامل کارکنان و کاهش نرخ جابهجایی میشود. از ظرفیت رهبر برای دستیابی به معیارهای عملکرد و تحقق اهداف سازمانی نیز میتوان برای سنجش کارایی آنها استفاده کرد. کارآمدی یک رهبر را میتوان از طریق بررسی منظم عملکرد، ارزیابیهای 360 درجه و بازخورد سهامداران و کارکنان ارزیابی کرد.
چگونه مدیریت مؤثر را اندازهگیری کنیم؟
تعدادی از متغیرها مانند رضایت کارکنان، بهرهوری، کارایی و عملکرد مالی را میتوان برای سنجش مدیریت کارآمد مورداستفاده قرارداد. ایجاد و مدیریت تیمهای با عملکرد بالا باید آسان باشد، تفویض مؤثر وظایف، اهداف و انتظارات روشن و اتخاذ رویههای کارآمد، همگی مهارتهایی هستند که مدیران موفق باید از آن برخوردار باشند. کارایی یک مدیر را میتوان با استفاده از شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) مانند ارقام فروش، رتبهبندی رضایت مشتری و نرخ تولید ارزیابی کرد. علاوه بر این، منابع اطلاعاتی مفید در مورد موفقیت یک مدیر شامل بازخورد کارکنان، ارزیابیهای 360 درجه و بررسیهای معمول عملکرد است. در پایان، یک مدیر باید بتواند ضمن تقویت فرهنگ محیط کار خوب و حمایت از رشد کارکنان، نتایج را به همراه داشته باشد.
چگونه میتوان مهارتهای رهبری و مدیریت را توسعه داد؟
روشهای مختلفی برای ارتقای تواناییهای مدیریت و رهبری وجود دارد. یک روش این است که به دنبال برنامههای آموزشی و آموزشی رسمی، مانند برنامههای توسعه مدیریت یا دورههای تجاری باشید. روش دیگر شرکت در کارهای داوطلبانه، دورههای کارآموزی یا پروژهها بهعنوان رهبر برای کسب تجربه در دنیای واقعی است. همچنین یافتن زمینههایی برای بهبود با درخواست بازخورد از مربیان، همسالان و همکاران میتواند مفید باشد. توسعه خودآگاهی و هوش هیجانی نیز میتواند تواناییهای رهبری و مدیریت را بهبود بخشد. همگامی با روندهای صنعت و شبکهسازی با دیگر متخصصان نیز میتواند فرصتهایی را برای دریافت بینشهای جدید و یادگیری از دیگران ایجاد کند. تمرین، بازخورد و یادگیری مستمر برای توسعه مهارتهای رهبری و مدیریت مؤثر ضروری است.
سه تفاوت مهم بین یک مدیر و یک رهبر
مدیر و رهبر بودن درعینحال یک مفهوم قابلدوام است. اما به یاد داشته باشید، فقط به این دلیل که فردی یک رهبر خارقالعاده است، لزوماً تضمین نمیکند که آن شخص یک مدیر استثنایی نیز خواهد بود و بالعکس؛ بنابراین، تفاوتهای برجسته بین این دو نقش چیست؟
1. یک رهبر اختراع یا نوآوری میکند درحالیکه یک مدیر سازماندهی میکند
رهبر تیم ایدههای جدیدی ارائه میکند و تغییر یا انتقال سازمان را به مرحله آیندهاندیشی آغاز میکند. یک رهبر همیشه چشمش به افق است و تکنیکها و استراتژیهای جدیدی را برای سازمان توسعه میدهد. یک رهبر از تمام گرایشها، پیشرفتها و مهارتهای جاری دانش بسیار بالایی دارد و هدف و چشماندازی شفاف دارد. در مقابل، مدیر کسی است که عموماً فقط آنچه را که قبلاً ایجاد شده است حفظ میکند. یک مدیر باید ضمن کنترل کارمندان و گردشکار در سازمان و جلوگیری از هر گونه هرجومرج، مراقب نتیجه نهایی باشد.
2. یک مدیر به کنترل متکی است، درحالیکه یک رهبر الهامبخش اعتماد است:
رهبر فردی است که کارکنان را وادار میکند تا بهترین کار را انجام دهند و میداند که چگونه سرعت مناسبی را برای بقیه اعضای گروه تنظیم کند. از سوی دیگر، مدیران بر اساس شرح وظایف خود ملزم به ایجاد کنترل بر کارکنان هستند که به نوبه خود به آنها کمک میکند تا داراییهای خود را توسعه دهند تا بهترین عملکرد خود را به نمایش بگذارند؛ بنابراین، مدیران باید زیردستان خود را بهخوبی درک کنند تا کار خود را به طور مؤثر انجام دهند.
3. یک رهبر سؤالات «چی» و «چرا» را میپرسد، درحالیکه یک مدیر بیشتر به سؤالات «چگونه» و «چه زمانی» تمایل دارد:
برای اینکه بتوانند نقش خود را بهعنوان یک رهبر رعایت کنند، ممکن است برخی از مقامات برای اصلاح یا حتی معکوس کردن تصمیماتی که ممکن است بهترین منافع تیم را در نظر نداشته باشند، زیر سؤال ببرند و به چالش بکشند. رهبری خوب مستلزم قضاوت خوب زیادی است، بهخصوص وقتی صحبت از توانایی ایستادن در برابر مدیریت ارشد بر سر یک نقطه نگرانی است یا جنبهای نیاز به بهبود دارد. اگر یک شرکت از یک وصله سخت عبور کند، یک رهبر کسی است که میایستد و این سؤال را میپرسد: “ما از این چه آموختیم؟” مدیران، اما، ملزم به ارزیابی و تجزیهوتحلیل شکستها نیستند. شرح شغل آنها بر پرسیدن سؤالات “چگونه” و “چه زمانی” تأکید دارد که معمولاً به آنها کمک میکند تا مطمئن شوند که برنامهها بهدرستی اجرا میشوند. آنها تمایل دارند وضعیت موجود را دقیقاً به همان شکلی که هست بپذیرند و سعی در تغییر ندارند.
نتیجه
در این مقاله، یاد گرفتید که رهبری و مدیریت چیست. شما کشف کردید که هر دو چگونه در زمینه راهاندازی شرکتی کار میکنند. در هر دوی این زمینهها باید تخصص کافی برای انجام کار مطلوب را داشته باشید و در ابتدای همهٔ این مسائل باید علاقه و روحیات خود را بسنجید و بعد وارد کار مدیریت یا رهبری شوید.
موفق باشید 🙂